خیلیا ماروخرفرض کردن ...

غافل ازاینکه من خرنیستم

.

.

.

.

.

.

.

...جیگرم ...جیگرم...جیگرم

تواتوبوس نشسته بودم

پیرزنه ازم پرسید:مادرکجادرس می خونی؟

گفتم اهواز مادرجون

گفت شیراز

گفتم نه اهواز

گفت آهاکجای شیراز می خونی

گفتم اهواز می خونم

گفت کجای شیراز

دیدم زشته صداموبلندکنمگفتم اره شیراز میخونم

گفت پس چرا هی می گی اهواز؟؟؟؟؟

قیافه ی منو دیگه خودتون تصورکنین

 

ازباران :معلم به شاگرد 10تاسیب داریم 9تاش

رو من می خورم چندتا میماند ؟

شاگرد:اون یکی را هم برداربدبخت سیب نخورده